گسترش ضرب المثل باز فیلش یاد هندوستان کرد :: ●●● وبلاگ فلش بوک ●●●

گسترش ضرب المثل باز فیلش یاد هندوستان کرد

تاریخ انتشار : ۷ ‎مرداد ‎۱۳۹۹

انشا صفحه ۲۷ کتاب نگارش پایه کلاس دوازدهم گسترش مثل نویسی ضرب المثل باز فیلش یاد هندوستان کرد.

باز فیلش یاد هندستون کرد نگارش دوازدهم

انشا ضرب المثل باز فیلش یاد هندوستان کرد

در این مطلب 8 انشا با این موضوع وجود دارد. برای دیدن باقی انشا ها روی ادامه مطلب کلیک کنید.

 

انشا شماره (1)

مقدمه : در زندگی انسان های بسیاری می آیند و بعد رهسپار نیستی می شوند. رهسپار خاطره ها! گذشته ها! رهسپار تنهایی ها و فراق و نبودن ها!

بدنه : دست در دست مادرم کوچه پس کوچه های رودسر را طی می کردیم. مدت ها بود به اینجا نیامده بودیم. به غیر از صدای هوهوی باد در آغوش برگ های زرد پاییزی و مشت باران کوفته شده بر پاره آجر ها صدایی شنیده نمی شد. گویی بر دهان مادرم مهر خاموشی زده بودند.

بود و نبود. به یاد این شعر افتادم که:

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟

من در میان جمع و دلم جای دیگر است

مادرم دلش در کوچه های کودکی اش پر می کشید. به یاد خانه قدیمی شان افتاده بود. خانه بود اما حالا دیگر مال آنها نبود حالا دیگر پدربزرگی نبود که گل های باغچه را آب دهد و مادربزرگی نبود که چای دم کند. دیگر بچه ها بزرگ شده بودند و صدای خنده هایشان سکوت بی رحم پاییز را در هم نمی شکست. حالا دیگر سال هاست همه آنها رفته اند و از تمام خاطرات خوش آن روزها تنها یک زندگی شهرنشینی در تهران باقی مانده بود.

به راستی که مادرم الان به چه می اندیشد؟ هر سال شب یلدا و روز پدر و یا روز مادر که می شود مادرم فیلش یاد هندوستان می کند. یاد دست های پر محبت و عشق پدر و مادرش!

به خانه ای که زمانی روزهای کودکی مادرم در آن سپری می شد رسیدیم. آن بوته گل یاس را به خاطر دارم اما انگار ریشه هایش همراه با رفتن پدربزرگ خشکیدند و عطر آن با مادربزرگ به خاک سپرده شد.

نتیجه : زندگی شهرنشینی و تجملاتی هرقدر رفاه به دنبال داشته باشد، اما باز روزی می رسد که دلمان برای آن زندگی های پراز عشق و صفا تنگ میشود. بالاخره روزی فیل مان یاد هندوستان میکند.

انشا با موضوع باز فیلش یاد هندوستان کرد نگارش دوازدهم

FlashBook.blog.ir

شماره (2)

مقدمه : “نگاهم را به بچه هایی که در تکاپو بودند انداختم. چه بی دغدغه و آزادانه از جایی به جای دیگری می جستند و فریاد سرمیدادند. به پدربزرگم که غرق تماشای آنان بود نگاه میکردم. در عمق چشمانش میخواندم که در میان کودکان، خاطرات ایام کودکی خود را مرور میکرد.”

بدنه : “دستانش را گرفتم که همزمان رویش را به سمت من برگرداند وگفتم:” پدربزرگ خاطرات کودکیتان را مرور میکردید؟” و او با نشاطی غمناک گفت:” آری دخترم، عجب دورانی بود. کاش میشد یک باز دیگر کودک شد.” و من گفتم:” میشود کودک نبود وکودک بود.” استفهام را در نگاهش میخواندم. رویم را برگرداندم باز هم به تقلای بچه ها نگریستم.

پدربزرگم برخاست و به سمت کودکی رفت که مدام از دوچرخه اش نقش بر زمین میشد. آرام دسته دوچرخه در دست گرفته و هدایت کنان کودک را تاب میداد. دقایقی گذشت که کودک از دوچرخه پایین آمد و از پدربزرگم خواست که او سوار شود. پدربزرگم با لبخندی _که چروکهای صورتش را بیشتر نمایان میساخت_ به نفی درخواست او پرداخت اما کودک مصرانه بازهم درخواست کرد. پدربزرگ نگاهی به من انداخت. گویا تنها منتظر تایید من بود تا دوباره کودک شود. با لبخندی که مهمان چهره ام کردم، پدربزرگم سوار دوچرخه شد.

همه با تعجب توام با شادی و لبخند به پدربزرگم و کودک دوانِ خندان پشت سرش نگاه میانداختند. صدای خنده کودک چونان سمفونی ای زیبا بود که فضا را آذین بسته بود. پدربزرگم تاب میخورد و کودک به دنبالش و خنده و شادی به دنبالشان. من نیز با چشمانی شاد نظاره گر شادیشان بودم.”

نتیجه : “در نگاه همه میخواندم که با خنده هایی غیر قابل کنترل مدام پدربزگم را توبیخ میکردند و دائما از قباحت رفتارش به او گوشزد میکردند. آری او خلاف عرف و کلیشه عمل کرد اما از نظرمن عرف و کلیشه ای که مقصدی به عشق نمی یابند، ارزشی ندارند و در جامعه جایی نباید داشته باشند. پدربزرگم با تمام چین و چروکها و محاسن سپیدش، کودک شد. و در اطرافش کسانی بودند که عشق و شادی را نمیدیدند و تنهاکودک پیری در چشمانشان نقش بسته بود که با چین های کنار چشمش، کودکانه خنده سر میداد. کسانی که مدام با خود زمزمه میکرند: پیرمرد (فیلش یاد هندوستان کرده.)

 

انشا درباره فیلش یاد هندوستان کرد نگارش دوازدهم

 

شماره (3)

مقدمه : این ضرب المثل مواقعی کاربرد دارد که انسان دلتنگ چیزی یا شخصی شود و یا دلش برای گذشته اش تنگ شود هرچند که تلخ باشد و تورا ازار داده باشد و هرچند که خاطراتش خوب نبوده باشند.

بدنه : پسر نوجوانی بود که با اصرار های مکرر به خانواده اش و با وجود مخالفت های خانوداه اش موتوری خرید و ذوق و عشق او ب موتور اورا از خواب باز میداشت. روزی او با دوستش با موتور به خیابان ها رفتند و چرخیدند و خیلی خوشحال بود و فکر میکرد که دنیا را دارد و سوار دنیا شده.در هپروت بود و متوجه ماشینی که به سمتش میاید نشد و تصادف کرد و به شدت زخمی شد . دست و پاهایش شکست و سرش نیز. دوستش هم همینطور.سالها گذشت و او به طور کامل بهبود نیافت و بر خلاف تصور بقیه دوباره به سمت موتور رفت با اینکه یک پایش هنوز لنگ میزد و خوب نشده بود و انجا بود که اطرافیانش به او گفتند باز فیلش یاد هندوستان کرده .

نتیجه : گاهی لازم است که فیل ادم یاد هندوستان کند اما گاهی وقتا فقط به ضرر خودمان است و موجب اذیت شدن خودمان میشود. دلتنگی همیشه خوب نیس گاهی جان میگیرد و این مثال همان است اما از لحاظ جسمی…..!

 

انشا با فیلش یاد هندوستان کرد نگارش دوازدهم مقدمه نتیجه

FlashBook.blog.ir

شماره (4)

مقدمه : در حال تماشای فیلمی بودم مادر خانواده با عصبانیت به پسر بازیگوشش میگفت که چرا فیلش یاد هندوستان کرده.

بدنه : کنجکاو شدم که این پسر چه کاری کرده متوجه شدم اوبه جای پرداختن به تکالیف مدرسه علیرغم قولی که به مادر داده بود مشغول بازی کامپیوتری شده است معمولاً از این ضرب المثل در مورد عادت های ناخوشایند ی استفاده می شود که دوباره به آن عادت بازگردیم اما ای کاش در مورد عادت های خوب و فراموش شده هم از این ضرب المثل استفاده می کردیم مثلاکاش فیلمان یاد هندوستان خانه مادر بزرگ میکردکه امروزه سرکشی به پدربزرگ ها و مادربزرگ ها کمرنگ شده و یافیلمان به. هندوستان سنت های قدیمی و اصیلمان باز میگشت و یا مهربانی کردن با دیگران که متاسفانه امروز کمتر دیده می شود.

نتیجه : پس فیل نفس ما هم می‌تواند یاد هندوستانی زیبا و پر از خوبی ها کند و یا میتوان فیل نفسمان را برای بازگشت به گناهانی که توبه کرده ایم مهار کنیم تا دوباره یاد هندوستان بدی ها نکند.

 

گسترش باز فیلش یاد هندوستان کرد دوازدهم

 

شماره (5)

مقدمه : خیلی سال پیش که بچه تر بودمو سن زیادی نداشتم همیشه تواین فکر بودم که فیلش یادع هندوستان کرد یعنی چی؟! آخه دور و اطرافم زیاد از این جمله استفاده میکردن ….پیشه خودم میگفتم چرا باید فیل برع هندوستان اصلا مگه میشه ؟

بند اول تنه : انقدر فکرم این جمله مشغول کرده بود که آخر سر رفتم پیش مامان بزرگم …. ازش پرسیدم مامان بزرگ یعنی چی فیلش یادع هندوستان کرده؟!!!

بند دوم تنه : مامان بزرگم خندید گفت مثه بابا بزرگت منم خندیدم گفتم یعنی چی آخه ؟ گفت : پدربزرگت هنوز که هنوزه همیشه فیلش یادع هندوستانو میکنه هنوز مثه جووونیاش حرف میزنه هرکی ازش میپرسه کجایی ؟میگه تو لباسامم میخوام اینو بهت بگم پسرم فیلش یادع هندوستان کرد میتونه این باشه که برگردی به گذشته یادع هرچیزی که بیفتی نسبت به گذشته ات از این ضرب المثل استفاده میکنن….

نتیجه گیری : فیلش یادع هندوستان کرده میتونه معنیش هم قشنگ باشه هم زشت و ناپسند بستگی به خودع آدم داره که چجوری فک میکنه … همیشه بع این معتقدم اگه فیلت یادع گذشته های قشنگتو کنه میتونی از کارایی که گذشته کردی لذت ببری با خیال راحت درمورد آینده ای که داری تصمیم بگیری ….

 

انشا ضرب المثل فیلش یاد هندوستان کرده

flashbook.blog.ir

 

شماره (6)

می دانی ” فیلش یادهندوستان کرده ” یعنی چه ؟ یعنی این که دریک روز اردیبهشتی دلت بخواهدبه روزگارنوجوانی و جوانیت برگردی و آن روزگار رفته را با همه ی خوبی هاوبدی هاو سختی ها و راحتی هایش مرورکنی وبه یاد آن روزگاربی خیالی پای پیاده از وسط کشتزارهای گندم و یونجه زارها در یک عصرگاه بهاری قدم زنان به سوی افق پیش بروی ودنیای خفته دربستر روزگاررابه تماشابنشینی .

فیلش یاد هندوستان کرده یعنی که دلت بخواهدیک موسیقی دلخواه را توی ماشینت ودرمیان کشتزارهای پهناورگوش کنی درحالی که به هرچه سختی وناکامی وناملایمی وناهمواری درجهان هست دهن کجی کنی وبه هرچیزکه می بینی بخندی . بخندی به این که بهارشتابان درگذراست . به این که تاچشم برهم زدی نوروزآمدونزدیک به دوماه از بهار هم گذشت و تو هنوز دهانت ازتعجب بازمانده که چندین سال ازعمرت گذشته و تو هیچ چیزازدنیا نفهمیده ای .

” فیلش یاد هندوستان کرده ” یعنی خیلی چیزها. یعنی این که دلت بخواهد دلت رابه زیبایی ها پیوند بدهی . با آب و باد و خاک و ابر و آسمان ِ آبی همراه شوی وهم پای باوزش باد درموج خیزسنبله های یک مزرعه ی گندم درحالی که دست برسر خوشه های آن می کشی غرق شوی وبه همه چیزبخندی . به این که قسط وامت عقب افتاده و توازفرط نادانی وناچاری درفکرجورکردن وامی دیگرهستی . به این که خانه ی کوچکت دیگرپاسخگوی نیازهای تو نیست. بخندی به این که گرانی های دوبله وسوبله، دیگرکمرت راشکسته وراه چاره را برتو بسته .

فیلت یاد هندوستان کرده یعنی این که دلت بخواهدآن قدرسطح نیازها و انتظاراتت را پایین بیاوری که به هیچ چیزدلبسته نشوی ودلت هیچ چیزنخواهد . تنها دوست داشته باشی در طبیعت پرسه بزنی ودر اعماق ِ سکوت ِ دمدمه های غروب ِ یک روز بهاری درخاموشی جهان فروبروی وغواصی کنی و اندکی برای خودت باشی. فارغ ازهمه جا . فارغ ازقیل و قال بودن ونبودن ها و داشتن و نداشتن ها . فارغ ازاین که آمدن و ماندن و رفتنت درکاروانسرای دنیاهمانند سه نفس یا سه مکث کوتاه تورا درخوداحاطه می کند وسپس می بلعد وهضم می کند وبه حال خود رهایت می سازد .

امروزکه فیلــَـم هوای هندوستان کرده بود درمیانه ی راه و در کنار یک مزرعه ،همان جایی که تک درخت توتی سر بر دوش آسمان نهاده وترانه ی مستی را درگوش ِ او به نجوا می خواند ،آن حیوان زبان بسته رابه حال خود رها کردم تا دمی درمیان علفزارها برای خود ،خوش بچرد وآب و علفی بخورد و من هم صحنه های دنیا را در این گلستان بهاری به تماشا بنشینم .

 

مثل نویسی صفحه ۲۷ باز فیلش یاد هندوستان کرد

FlashBook.blog.ir

شماره (7)

همانطور که می دانیم فیل یکی از حیوانات رایج در هندوستان است که بیشتر مردم از این حیوان برای حمل و نقل بارهای خود استفاده می کنند و به عنوان یکی از جاذبه های کشور نیز به حساب می آید و مردم جهان از سرتاسر دنیا می روند تا از این حیوان بزرگ اما دوست داشتنی دیدن کنند. یکی از نکاتی که در مورد فیل ها حائز اهمیت است هوش و حافظه ی فیل ها است به طوری که فیل ها هرگز کسی را که با او دیدار داشته اند را فراموش نمی کنند و یا هرگز مکانی را در آنجا بوده اند از دیاد نمی برند. نقل شده است که یکی از تاجران بلند آوازه ی کشور هندوستان سفر می کند و از برای کسب درآمد فیلی را خریداری می کند تا با بردن آن به جای جای جهان از آن درآمدزایی کند و به قول معروف پول حسابی به جیب بزند اما بعد از گذشت چند ماه که فیل را به اینطرف و آنطرف می برد، فیل گوشه گیر شد و گوشه ایی می نشست و دیگر بلند نمی شد . تاجر از این اوضاع به ستوه آمده بود طبیب های شهر را خبر کرد اما از هیچکس کاری برنیامد، از میان آنها طبیبی خبره و با تجربه به تاجر گفت که شاید فیل یاد هندوستان کرده و دلش برای شهر و دیار خود تنگ شده است. تاجر که اوضاع را خراب دید و روز به روز از درآمدش کم می شد تصمیم گرفت قبل از ورشکستگی چاره ایی بیندیشد و راهی بیابد. به همین جهت بار سفر بست و به هندوستان بازگشت. تا فیل دیگری خریداری کند اما همین که به هندوستان رسید متوجه شد که فیل پاهایش را محکم به زمین می کوبد و خرطوم خود را تکان می دهد. مانند آنکه فیل از شادی می رقصد آن موقع بود که تاجر به یاد حرف طبیب افتاد و فهمید که فیل تنها یاد هندوستان کرده بود و هیچ مشکلی نداشت. بعد از آن این مثل زبان به زبان نقل شد و هرکس به یاد گذشته ی خود می افتاد و غمبرک می گرفت می گویند فیلش یاد هندوستان کرده است.

 

مثل نویسی صفحه ۲۷ باز فیلش یاد هندوستان کرد

FlashBook.blog.ir

شماره (8)

در روزگاران قدیم پسر جوانی زندگی می کرد که شغلش آهنگری بود . در یکی از روزها که پسر جوان در مغازه اش مشغول کار و کسب درآمد بود ، دختر زیبایی از جلوی مغازه او رد شد.
پسر با نگاه اول عاشق و دلباخته دختر زیبا شد و این موضوع را با پدر و مادرش در میان گذاشت . خانواده پسر از خانواده دختر خواستگاری کردند و دختر هم به خواستگاری پسر جواب مثبت داد .
بعد از برگزاری مراسم مفصل عروسی ، دختر و پسر خانه ای خریدند و زندگی مشترک را شروع کردند . بعد از چند سال آن ها صاحب دو فرزند پسر شدند . 
آن مرد با همسر و دو فرزندش هر شب به پارک می رفتند . بچه ها در پارک بازی می کردند و مرد با همسرش صحبت می کرد و از تماشای بچه هایش لذت می برد . 
چندین سال گذشت و هر دو پسر خانواده بزرگ شدند . آن ها ازدواج کردند و به خانه های خود رفتند . همسر مرد هم در سن پیری دچار بیماری سختی شد و در نهایت از دنیا رفت.پیرمرد که از کار خود بازنشست شده بود و دیگر توانی برای کار کردن نداشت ، در خانه ماندگار شد .
یک روز پیرمرد به پارک محله خود رفت تا آنجا کمی استراحت کند . با دیدن زن و مردهای جوان که به همراه فرزندانشان برای تفریح به پارک آمده بودند ، یاد گذشته خود افتاد ، ناراحت شد و باز فیلش یاد هندوستان کرد.

 

 

تهیه کننده: احمدرضا مرادی

Lantern23.blog.ir این مطلب چقدر مفید بود ؟؟؟ Lantern23.blog.ir


 

نظرات (۰)

نظر اول مال شماست!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.