انشا یازدهم :: ●●● وبلاگ فلش بوک ●●●

انشا در مورد نقش تلفن همراه در زندگی ما

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹
انشا در مورد نقش تلفن همراه در زندگی ما

انشا پایه یازدهم با موضوع نقش تلفن همراه در زندگی ما

 

مقدمه:

انشای امروز ما در مورد نقش مهم تلفن های همراه یا همان گوشی های هوشمند در زندگی است، سال ها پیش وقتی اولین تلفن های همراه ساخته شدند مسئله این بود که تکنولوژی های بسیار سخت و پیچیده ای داشتند و شما باید مدام با کلید های روی صفحه کلید با آن ها کار های خود را انجام می دادید، این مسئله می تواند باعث کم شدن سرعت کار شود.

تنه انشاء:

گوشی همراه غالبا ” تلفن همراه ” نیز نامیده می‌شود . این وسیله که به طور عمده برای تماس صوتی استفاده می‌شود . در حال حاضر پیشرفت‌های تکنولوژیکی زندگی ما را آسان کرده‌است . امروزه با کمک یک تلفن همراه ، ما می‌توانیم به راحتی با هر کسی در سرتاسر دنیا صحبت کنیم و فقط با حرکت انگشتان خود از این دستگاه ها برای هر مقصد و کاری استفاده کنیم.

امروزه تلفن‌های همراه در شکل‌ها و اندازه‌های مختلفی موجودند و دارای ویژگی‌های فنی متفاوتی هستند و برای تعدادی از اهداف مانند تماس صوتی ، چت کردن به صورت ویدیویی ، پیام‌رسانی متنی ، مرور اینترنتی ، مرور اینترنتی ، ایمیل ، بازی‌های ویدیویی و عکاسی به کار می‌روند . از این رو آن ” تلفن هوشمند ” نامیده می‌شود . همانند هر دستگاه ، تلفن همراه نیز مزایا و معایب خود را دارد که ما اکنون در مورد آن بحث خواهیم کرد.

مزایای آن ها را که می دانیم، باعث می شوند دسترسی شما به ابزار های برخط آسان تر شود، اما در مقابل گفته می شود که موبایل های هوشمند آسیب های سختی به ذهن و جسم انسان وارد می کنند، موجب ضعیف شدن چشم و… می شوند.

نتیجه گیری:

قطعا باید در استفاده از آن ها تعادل را به خوبی برقرار کنیم و به صورت مداوم گوشی های هوشمند را در کنار خود نداشته باشیم و فرصتی را بدون آن ها زندگی کنیم.

سایر وبلاگ های من (احمدرضامرادی)

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

توجه: این وبلاگ فعلاً فعالیت نمیکنه

اگه دنبال انشا هستید میتونید از وبلاگ های زیر استفاده کنید.

FlashBook.blog.ir

Ensha10om.blog.ir

Ensha11om.blog.ir

Ensha12om.blog.ir

Lantern23.blog.ir

BlogDoni.blog.ir

AksKade.blog.ir

GhalebKadeh.blog.ir

Speedestor.blog.ir

....

انشا آزاد :: ۱۲ انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی

تاریخ انتشار : ۱۷ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

انشا آزاد | ۱۲ انشا با موضوع آزاد برای پایه های مختلف تحصیلی

همیشه در کنار موضوعات انشا که با موضوع و قالب مشخص برای دانش آموزن تعیین میشود نگارش انشایی با عنوان انشا ازاد یا انشا با موضوع آزاد در طول پایه تحصیلی به دانش آموزان محول میشود تا در کنار نگارش انشاهای کلیشه ای با قالب های تکراری پرنده خیال خود را پرواز دهند و هر آنچه در ذهن و فکر و دل تنگشان میگذر روی کاغد بیاورند ، انتخاب موضوع انشا و خود انشا با موضع آزاد میتواند با توجه به مشخص نبودن موضوع هم ساده تر باشد هم دشوار تر .

ساده تر چون میتوانند به جای فکر کردن در یک قالب مشخص که از قبل انتخاب شده هر چیزی که را خودشان دوست دارند معین کنند و دشوار تر به خاطر این که مجبورند علاوه بر خود انشا حالا کلی در مورد موضوعی که قصد دارند انتخاب و در مورد آن بنویسند فکر کنند .

انشا آزاد

ما در این انشا قصد داریم برای هر دو دسته ۱۲ انشا برای ایده دادن و موضوع دادن برای انشا آزاد کمک کنیم ، امیدوارم موفق بوده باشیم و این مجموعه انشا ها به درد شما بخورد. 

 

موضوعات انشا آزاد که در این نوشته در مورد آن ها صحبت کرده ایم عبارتند از : 

------------------------------------------------------------------------------

  1. موضوع اشنا ازاد : نعمت های خدا 
  2. موضوع انشا ازاد : نشانه های خدا
  3. موضوع انشا ازاد : راه های درست مصرف کردن آب 
  4. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد فوتبال
  5. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد همنشین خوب و بد 
  6. موضوع انشا ازاد : انشا در مورد انتخاب و اهمیت دوستان در زندگی
  7. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد سحرخیز باش تا کامروا شوی 
  8. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد محیط زیست و مراقبت از محیط زیست
  9. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد فداکاری
  10. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد زیبایی های نماز
  11. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد سالی که گذشت 
  12. موضوع انشا ازاد : انشا درمورد قطره اشک 

------------------------------------------------------------------------------

تمام انشا های پایه دهم ، یازدهم و دوازدهم :: فلش بوک

تاریخ انتشار : ۱ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

انشا :: فلش بوک

انشا پایه دهم :: فلش بوک

انشا پایه یازدهم :: فلش بوک

انشا پایه دوازدهم :: فلش بوک

نگارش یازدهم درس سوم شخصیت پردازی با موضوع شخصی در همین نزدیکی

تاریخ انتشار : ۱۲ ‎مرداد ‎۱۳۹۹

نگارش یازدهم درس سوم شخصیت پردازی

موضوع: شخصی در همین نزدیکی

  اولین باری که با او ملاقات کردم هوا سرد بود،متفاوت و البته دوست داشتنی بودنش در نگاه اول حس سردی هوا را در وجودم به فراموشی سپرد. راه رفتن و نگاه های عمیق ونافذش کمی متفاوت تر از سایرین بود.

  اگر بخواهم بعد از یک سال وچند ماه وصفش کنم باید سنگ تمام بگذارم. راه رفتنی پر تکبر البته غرور وتکبری زنانه و جایز.چشمانی روشن به روشنایی ستارەای که درآسمان بیرحمانه توجه را از دیگر حضار می گیرد و همەی آن توجه را برای خود می خواهد. صدای پاشنەی کفشهایش برای من جذابترین صدایی است که در محیط مدرسه وکلاس به گوش می رسد و همان تق تق های پی در پِیش هنگام راه رفتن هر شنونده ای را درگیر خود می کند و بسوی خود فرامی خواند گویی که زمین فقط و فقط متعلق به اوست.

  زیباترین صفت در درونش مهر بی پایان و وصف ناپذیرش است که با هر عمل آن را به همراه دارد و خیلی بی ریا و صادقانه آن را تقدیم می کند به تمام کسانی که تشنه محبت او هستند.

  دارای غرور و نگاه های انسان دوستانە،نگاه هایی که با آن چشمان بزرگ دریا مانند و آهویش برازندگی آسمانیش را به رخ زمینیان می کشد به گونه ای، مرا برای نگاه کردن چند ساعته به چشمانش دعوت می کند تا عمق انسانیت و درونیات عاشقانه اش را بهتر درک کنم و بازنده تر از قبل شوم.

  زیبایی و جذبه ای فوق العاده زیادی دارد پوستی روشن، با آنکه هیچ گاه لمسش نکردم اما می دانم که بسیار نرم و لطیف است. موهای که در نهایت سادگی ریشه های نورافشان طلای رنگ و قهوه ای که همخوانی خاصی با آن چشمان رنگ عسلی و سبزِ زیبایش دارد و رخ ماه مانندش را نورانی تر جلوه می دهد،حس می کنم جوانتر از آن است که نشان می دهد، البته در رفتارهایش بەوضوح دیده می شود که ترکیب سنی متفاوتی در هستی اش پنهان شده، گاهی خنده های شیرینی را با آن دندانهای ظریف و لبان صورتی رنگش به نمایش می گذارد که آن خنده ها همان خنده های از عمق وجود هستند که آکنده به بوی محبت و مهربانی وعشق است و گاهی هم مانند اشخاص با تجربه و کاردان نقش دریای پر تلاطم با امواج دانش را بازی می کند. وجودی دارد پر از هیجانات مثبت و خلق و خویی که می تواند زندگی هر سرگشته ای را به شیرینی گرفتن دستانش تبدیل کند.

قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید...

تاریخ انتشار : ۱۵ ‎بهمن ‎۱۳۹۷
قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید...

باران

 

موضوع انشا: قطره بارانی هستم که ابری چکیده ام ...

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

مقدمه:

چه کسی می گوید که یک قطره در زندگی جایی را نمی گیرد و می توان به راحتی از آن گذر کرد مگر اینطور نیست که همین قطره ها جمع می شوند و از پس آن دریایی شکل می گیرد به عظمت دنیا.

تنه انشاء:

از تنش ابرها باران تشکیل می شود و از آن قطره های باران هستند که از آسمان خدا بر زمین نازل می شوند از بین این قطره ها که شادی و خنده در کنار یکدیگر فرود می آمدند یکی از آن ها من بودم که همراه با دوستانم قل می خوردیم و می خندیدیم. اما در این بین ناگهان من از دوستانم جداشدم و بر روی برگ درختی چکیدم و روی برگ نشستم و من با وجودم گرد و خاک را از رویش پاک کردم و برگ نیز در حالی که از تمیزی برق می زد به من لبخند زد و من اینکه توانستم با وجودم وجودش را تمیز کنم بسیار خوشحال شدم اما طولی نکشید که روی برگ لیز خوردم به جوی آبی روی زمین چکیدم. آنجا قطرات زیادی مانند من حضور داشتند و دوباره دوستانی پیدا کردم روان شدیم و در راه با تخته سنگ های زیادی برخورد کردیم. گاهی حیوانی یا پرنده ایی از لب جوب آبی می نوشید و گاهی باد می وزید و جریان آب را تندتر می کرد و گاهی ملایم و آرام روان بودیم تا به رودخانه ایی پرخروش رسیدیم و جوی آب که انشعاب باریکی بود به جریان عریض و محکم رودخانه رسیدیم از میان تخته سنگ ها گذر کردیم و به جنگل رسیدیم و از جنگل عبور کردیم و به کوه رسیدیم و از میان کوه ها گذر کردیم تا در نهایت پشت سد بزرگی متوقف شدیم. از آنجا با خیلی ها دوست شدم و تا کمی که صمیمی شدم و کمی ساکن شدم دریچه را باز کردند و وارد لوله های بزرگ شدم، گذر کردم تا به لوله های کوچک رسیدم و باز هم گذر کردم تا در نهایت از شیر آبی خارج شدم و وارد لیوان آبی گشتم ، پسرک کوچکی با دست هایش دور لیوان را گرفته بود و من را نوشید.. این چرخه ادامه دارد و باز می آید و باز می رود مهم این است که این چرخه می آید و می گذرد و زندگی جریان می یابد و ادامه دارد.

نتیجه گیری:

زندگی همین است، از یک جایی شروع می شود گاهی در این میان ضربه ایی می خوری و گاهی از سر لذت ذوق می کنی. گاهی دیگری را شاد می کنی و گاهی اشک را مهمانش می کنی اما مهم این است که ما انسان ها نیز مانند قطرات باران هستیم به تنهایی شاید آن قدر به چشم نیاییم اما همین که در کنار یکدیگر باشیم قطره ها می شوند دریایی بزرگ به عظمت دنیا، زندگی همین است جریان دارد و می گذرد و مهم این است که در میان چه چیزی را به جا بگذاریم لحظات خوب یا بد.

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید - Enshay.blog.ir

موضوع انشا: در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

وقتی چشمانمان را میبندیم و دراوج خستگی و تلاش لحظه ای خود را جای قطره باران میگذاریم گویا سال هاست که قطره بارانی بوده ایم و از ابری چکیده ایم این تجربه همراه با بوی خوش آنچنان آرامش بخش است که هر انسانی را در هر لحظه و ساعتی در دنیای خویش دچار حسی متفاوت میکند. 

 

هروز که نور خورشید با شعاع طلایی خود نور افشانی را آغاز کرد یکی از انوار آن به چشمم میخورد و چشمم را باز کردم هرچه به اطراف خود نگاه میکردم تا بیکران افق فقط آب بود و در دور دست ها کوه بلند و عظیمی جلوه گری میکرد تازه به خود آمده بودم و داشتم از زیبایی های خلقت لذت می بردم که حس کردم در نور خورشید غرق شده و گرم شدم و احساس سبکی لذت بخشی بود از ابر های اطراف بالاتر رفتم حالا خودم را بالاتر از همه ی کوه ها و دریایی دیدم ،سبکتر و بی پروا تر به هر سو که دلم میخواست حرکت میکردم .حالا دیگر احساس پرنده ای سبکسال داشتم و شوق انگیز دنبال این بودم دوست کجا بروم که در آن لحظه دوست داشتم به بالاترین قله ها و تپه ها بروم رفتم و رفتم تا که به قله رسیدم دیدم زیبایی های پایینی چه لذت بخش تر است .شوق رفتن لحظه آرام و قرار برای من نمیگذاشت ناگهان دیدم از بالای کوه کنده شدم و به هر طرف پرتاب میشوم اختیارم به خود نبود باد بیچاره خانه و آشیانه ای نداشت دنبال مکانی برای استراحت می گشت اما دیگر داشت دیوانه میشد و من همراه این دیوانه ها رها شده و به هر طرفی میرفتم ،سردم شده بود رعد و برق به هر طرف شلاق میزد ناگهان دیدم قطرات ابری تشکیل شد از اتحاد و هماهنگی ترسمان ریخته شد و بیشتر به هم چسبیدیم تازه آرام شده بودیم که باد دیوانه مارا ز جای خود کند و به جای دورتر برد. 
زیر آسمان زمین خشکی بود و آسمان به حال زمین خشک و بی آب و علف سوخت .قطرات دیگر را نگاه کردم دیدم همه درحال اشک ریختن هستند و در آن لحظه بی انتظار شروع به گریستن کردم و دیدم با سرعت به زمین خشک رسیدم روی زمین حرکت کردم همچنان می غلتیدم تا به دره های خروشان رسیدم دیگر خودم را گم کردم و خودم را به دست سرنوشت دادم و به همراه آب های خروشان و جاری از دره ها و کوه ها و زمین های مختلف گذشتیم تا به کنار دریا رسیدیم آرام آرام دیدم برگشته ام ،نفسی راحت کشیدم و دوباره آسمان خروشان را مشاهده کردم.

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید - Enshay.blog.ir

موضوع: قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

لحظه ی فرود است ،اما نمیدانم این سقوط است یا فرودی پیروز مندانه،آرزو میکنم زیرپایم دشتی از گل های تشنه باشدکه چشم به آسمان دوخته اند یا شاید دریایی بی کران،مگر غیر از این است که آرزوی هر قطره ای دریا شدن است .اینهاآرزوهایی بزرگ است اما خب بگذار باشد،آرزوست دیگر جنس رویا دارد.ای کاش فرودم درگودال آبی باشد،آبی زلال که پرندگان تشنه را سیراب کند.هنوز هم میترسم باخودم می گویم نکند روی سنگ فرش این خیابان های شلوغ زمین بخورم و زیر پای آدم های بی تفاوت و ماشین های رنگاوارنگ تکه تکه شوم.می خواهم چشمانم راببندم وفرود بیایم، نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد به پایین نگاه کردم وقت رفتن است،دختربچه ای باگیسوانی درهم بافته شده وچشمانی پراز اشک درحالی که سرش را بالا گرفته وروبه آسمان دعا میکند:خداوندا می گویند وقتی باران می آید تو به ما نزدیک تری و صدای ما زودتر به گوش تو میرسد...خدایا مادرم بیمار است وهمه می گویند قرار است پیش تو بیاید اما مادرم را نزد خودت نبر،اگر او را ببری من تنها میشوم. دراین هنگام قطره ی اشکی از چشمان او بر روی گونه هایش لغزید ومن نیز فرود آمدم وبه قطره اشکی که ازقلب دخترک چکیده بود پیوستم...من هم به آرزویم رسیدم و طعم عشقی پاک را چشیدم. 

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید - Enshay.blog.ir

 

موضوع: قطره بارانی هستید که ازابری چکیده اید...

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir
توصیف زیبای بی پایان جهان که از بلندی ها،زیبایی هایی رابه من ندا میدهند.جویبارهای زلالی رامیبینم که منتظرند تاقدم برخانه ی آنها بگذارم تمام دیدن این عالم که معرفتی از کردگار جهان است هیچ وقت تمام نمی شوند چشم خریداری باید پیش خود داشته باشم تا به صورت نهایت وباتمام توانم به نگریستن تمام این مخلوقات بپیوندم...
ای کاش که دوستی داشتم؛اگر کوه ها کر نبودند واگر آبها تر نبودند،که می توانستم با آنها گفت وگویی تازه می کردم تاتنها نمانم تماشای این مناظر خیلی دلپذیر است ولی ای کاش درهمین جا بمانم افسوس که خانه ی من در زمین است ناگهان سر خوردم وبه زمین افتادم نقشی برزمین بستم همه با صدای من آرام گرفتندگویا که شهرجدیدی رامتولد کرده بودم همه جاپرازعطرکائناتی شده بود که ابر پنبه ای به من تحفه ای داده بود.
زمین را بالطافت ونرمی خاصی نوازش کردم آری که ذهنم درگیر یک مسئله ای شد که آن صورتگر ماهر بی تقلید از چه کسی، این همه نقاشی میبرد بر صفحه ی هستی و آنها را با این همه نقش و نگار می افریند. 
خستگی تمام تنم را فراگرفت ولی بعد از اینکه به سمت راست میدان حرکت و سر خوردم خاک تشنه تکانی خورد؛ جنب و جوشی ناآشنا، بود گویا که گیاهی تازه وارد این جهان شگفت انگیز میشد. و متولدی تازه را به تمام جهان تبریک گفتم تولدی که زندگی خوبی را برایش آرزومند بودم تا اینکه خورشید تمام نورش را به جهان تقدیم کرد... .

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید - Enshay.blog.ir

موضوع: قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید...

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

اگر مثل من قطره ی بارانی باشید،حتما به جاهای زیادی سفر کرده اید و شاهد وقایع بسیاری بوده اید. یکی از تلخ ترین آنها را بازگو می کنم.

اولش چشم هایم را در هاله ای از دود و غبار باز می کنم و ابرها را در حال جنگ شمشیرکشیدن به یکدیگر می بینم؛ برای همین خودم را به پایین می اندازم تا ببینم خارج از این محوطه چه جور جایی هست...
وقتی از بین ابرهای خشمگین سر می خورم،سرمای باد و گرد و غبار را که مانند تیغ به بدنم فرو میروند حس می کنم.می بینم که نه تنها خارج از ابرها جای بهتری نیست بلکه در قیاس این دو، آن ابرها حکم پر قو را داشتند.
در میان این همه درد،خواستم لااقل نفسی بکشم؛اما تا این کار را کردم،بدنم پر از ذرات ریز سرب و مواد سمی معلق در هوا شد.دیگر کاملا از این دنیا ناامید شده بودم که ناگهان چشمانم به سبزی گیاهانی افتاد که به فاصله ی زیاد از هم قرار داشتند و بیشترشان هم به خاطر همین آلودگی ها و بلاهایی که انسان ها بر سرشان آورده بودند،خشک و یا قطع شده بودند.
با بدنی پر از سرب و قلبی پر از اندوه،وارد خاک شدم و هنگامی که به سمت ریشه ی گیاهی می رفتم که در حال خشک شدن بود،با خود گفتم:《این انسان ها چقدر ناسپاسند که هدایای طبیعت را به زباله ها و وسایل بی مصرف خود تبدیل می کنند. همانطور که من به سرعت تبخیر می شوم،انسان ها نیز به دست خودشان به سرعت نابود می شوند و فقط حیف این کره ی خاکی است که بدون انسان ها چقدر می توانست زیبا باشد.

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید - Enshay.blog.ir

 

موضوع: قطره بارانی هستید که ازابری چکیده اید...

قطره ی بارانی هستید که از ابری چکیده اید، دانلود انشا، موضوع انشا، انشاء، زنگ انشا، چه بنویسیم، چگونه انشا بنویسم، نوشتن انشا- www.enshay.blog.ir

در یکی از روزهای خوب بهاری همراه دوستانم روی ابرها در حال بازی بودیم ناگهان صدای بلند رعد و برق به گوش رسید و ابرها در حال مچاله شدن بودن و من همراه دوستانم از بالای ابرها به پاین سقوط کردیم . من خیلی در آن لحظه حس خوب و در کنار آن حس ترس داشتم . وقتی که به زمین رسیدم درون یک رودخانه پر فشار افتادم که همهقطره های اطراف من هم همراه با من وارد رودخانه شدن.

 

من در آن لحظه خیلی ترسیدم اما در کنار آن لذتی وصف ناپذیر داشتم که همراه موج رودخانه در حال بالا و پایین پریدن بودم و مانند سرسره ایی عمل می کرد که ما را از مسیر رودخانه به سمت پایین می کشید . کمی بعد باران قطع شد و رودخانه به مرور زمان آرام تر گرفت و ما با آرامش در مسیر جریان پیدا کردیم و در نهایت وارد یک مزرعهشدیم که با استفاده از من و دوستانم , محصولات خودرا ابیاری می کردند.

مابه درون خاک منتقل شدیم , در آنجا چیزهای عجیب و باور نکردنی دیدیم . در زیر زمین نیز سفره های زیر زمینیوجود داشت که ما دوباره از طریق این سفره های زیرزمینی به بالای کوه رسیدیم که به آن چشمه های معدنی می گویند.

و دوباره در فضای ازاد رها شدم که بعد از مدت ها که درون زمین بودم حس تازگی و سر زندگی را دوباره حس کردم ودر نهایت در اثر تابش خورشید تبخیر شدم و دوباره به روی ابرها باز گشتم که به این فرایند که برای من تحولی دوباره بود , گردش آب می گویند.

مدیر وبلاگ:احمدرضا مرادی وستگانی
شما هم انشا های زیباتونا برامون بفرستین

انشا در مورد: شخصیت

تاریخ انتشار : ۱۱ ‎دی ‎۱۳۹۷

 

🎒​موضوع انشا: شخصیت🎒

 

      هیچگونه آرایشی نمیتواند شخصیت زشت انسان را بپوشاد، زیبایی در چهره نیست بلکه به باطن آدم هاست .
      میخواهم از یک زن بگویم و بنویسم، زنی مهربان و خوش رو مثل مادر
      پوست سفیدی دارد و رنگ موهایش قهوایی مایل به نارنجیست و کمی حالت دار،خیلی ساکت و آرام است وقتی با اون حرف میزنم شاید برای جوابش حدود یک دقیقه منتظر بمانم اما وقتی عصبی میشود دیگر جلوی غرغر کردن هایش را نمیشود گرفت تا وقتی که برایش جواب قانع کننده ایی بیاورم.
      کمی هیکلی و قدی به حدوده 162سانتی متر دارد چشمانی درشت و ابروهایش کشیده است، آنقدر آرام و مهربان است که نمیتوانم توصیفش کنم!
      شاید در یک سال تنها یک بار صدای فریادش درخانه بپیچد.
      لباس هایی که برای بیرون رفتن به تن میکند معمولا مشکی یا رنگ های تیره است، کفش های طبی میپوشد وبیشتر از شال حریر استفاده میکند .برای مطالعه عینک به چشم میزند و
زنی صبور و با تجربه است، گاهی مارا به دور خودش جمع میکند و برایمان از سختی ها و موفقیت ها میگوید و مارا از راه بد به دور میکشد.
      من به داشتنش افتخار میکنم.

نویسنده: سحر عساکره - یازدهم حسابداری

colorfultree.blog.ir

مدیر وبلاگ:احمدرضا مرادی وستگانی
متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.