روش تشخیص اضافۀ تشبیهی و اضافۀ استعاری در متون
صفت و مضاف الیه
برای تشخیص اضافۀ تشبیهی و اضافۀ استعاری نخست باید با «ترکیب اضافی» یا همان «اضافه» آشنا شویم. سپس به بررسی این دو نوع «اضافه» خواهیم پرداخت.
اضافۀ تشبیهی و اضافۀ استعاری
«صفت» و «مُضـافاِلیـه»
اگر دو واژه با فاصلۀ یک کسره (ـِـ) پس از یکدیگر بیایند، ترکیبی میسازند که واژۀ دوم نقش «صفت» یا «مُضافاِلیه» دارد.
به ترکیب (اسم + ـِـ + صفت)، «ترکیبوصفی» میگویند و به ترکیب (اسم + ـِـ + اسم)، «ترکیباضافی» میگویند.
نُکتـه: «ترکیبوصفی» و «ترکیباضافی» هم با هم شباهت دارند و هم تفاوت!
شباهت «ترکیبوصفی» و «ترکیباضافی»: در هر دو؛ یک واژه با فاصلۀ یک کسره (ـِـ)، بعد از یک اسم آمده است.
تفاوت «ترکیبوصفی» و «ترکیباضافی»: در «ترکیبوصفی» واژۀ اضافه شده بعد از کسره، یک «صفت» است!
ولی در «ترکیباضافی» واژۀ اضافه شده بعد از کسره، یک اسم است!
برای تشخیص «صفت» از «مُضافاِلیه» پس از دو واژه که با فاصلۀ یک کسره در کنار هم آمدهاند، یک فعل ربطی (اِسنادی) «است» میآوریم و بین دو واژه مَکث میکنیم.
اگر جملۀ ما معنا داشت، دو واژۀ مورد نظر «ترکیبوصفی» تشکیل دادهاند؛ یعنی واژۀ اول موصوف و واژۀ دوم «صفت» است.
اما اگر جملۀ ما معنا نداشت، دو واژۀ مورد نظر «ترکیباضافی» تشکیل دادهاند؛ یعنی واژۀ اول مضاف و واژۀ دوم «مُضافاِلیه» است.
مثال: کتاب ِ زیبا : (کتاب ، زیبا است.)
همانطور که میبینیم، این جمله معنای درستی دارد؛ چون کتاب، زیبا است!
یعنی واژۀ اول اسم است و واژۀ دوم «صفت» و ویژگی آن است.
کتاب، کتاب است و زیبا، «صفت» کتاب است و از خود هویت مستقل ندارد و یک ویژگی وابسته به کتاب است.
پس این یک «ترکیبوصفی» است.
مثال: کتاب ِ علی : (کتاب ، علی است.)
همانطور که میبینیم، این جمله معنای درستی ندارد؛ چون کتاب، علی نیست!
یعنی هر دو اسم هستند و کتاب، کتاب است و علی، علی است. یعنی هر اسم برای خود هویت مستقل دارد.
پس این یک «ترکیباضافی» است.
«ترکیب اضافی» یا همان «مضاف و مضاف الیه» به «اضافه» هم معروف است و انواعی دارد.
ما در اینجا به «اضافۀ تشبیهی» و «اضافۀ استعاری» میپردازیم.
اضافۀ تشبیهی و اضافۀ استعاری
اضافۀ تشبیهی
در اضافۀ تشبیهی «مضاف» به «مضاف الیه» تشبیه میشود:
لبِ لعل: لب مانند لعل است.
لب به لعل (جواهر سرخ رنگ) تشبیه شده است.
یا «مضاف الیه» به «مضاف» تشبیه میشود:
نور دانش: دانش مانند نور است.
دانش به نور تشبیه شده است.
اضافۀ استعاری
در اضافۀ استعاری، «مضاف الیه» استعاره از موجودی است که «مضاف» دارد.
دست ستم: ستم استعاره از انسانی است که دست دارد.
چشم روزگار: روزگار استعاره از موجودی است که چشم دارد.
نکتۀ بسیار مهم: در تشخیص نوع «مضاف و مضاف الیه» یا یک ترکیب اضافی؛ از این روش استفاده میکنیم.
هر اسمی میتواند کُل باشد یا جزء:
کُل: اسمی است که به چیزی وصل نباشد، یعنی خود از اجزای چیز بزرگتری نباشد. مثل: کتاب، انسان، قلم، خانه، میز.
جزء: اسمی است که به چیز دیگری وصل باشد، یعنی خود از اجزای چیز بزرگتری باشد. مثل: جلد، دست، جوهر، دیوار، پایه.
نکته: کوچکی و بزرگی اسم در کُل یا جزء بودن آن تاثیری ندارد. مثل: گندم، میخ، چکش، درفش، ساختمان، پُل.
وقتی در یک ترکیب اضافی، بین اضافۀ استعاری و اضافۀ تشبیهی شک داشتیم؛
اگر مضاف (کلمۀ اول) کُل بود؛ ترکیب ما اضافۀ تشبیهی است.
و اگر مضاف (کلمۀ اول) جزء بود، ترکیب ما اضافۀ استعاری است.
مثال: کدام ترکیب اضافۀ تشبیهی و کدام اضافۀ استعاری است؟
خانۀ محبت: اضافۀ تشبیهی
(چون خانه کل است و از اجزای چیز دیگری نیست)
شرابِ عشق: اضافۀ تشبیهی
(چون شراب کل است و از اجزای چیز دیگری نیست)
کوهِ صبر: اضافۀ تشبیهی
(چون کوه کل است و از اجزای چیز دیگری نیست)
آبروی فقر: اضافۀ استعاری
(چون آبرو جزء است و از اجزای چیز دیگری است)
چشمِ آیینه: اضافۀ استعاری
(چون چشم جزء است و از اجزای چیز دیگری است)
دستِ تجاوز: اضافۀ استعاری
(چون دست جزء است و از اجزای چیز دیگری است)
تهیه کننده: احمدرضا مرادی

