نقش دستوری واژگان در زبان فارسی
نقش دستوری کلمات (2)
نقش دستوری واژگان (کلمات) در زبان فارسی (بخش دوم)
نقش دستوری کلمه ها
منادا
منادا: هر گاه کسی یا چیزی را صدا بزنیم، به آن منادا میگوییم؛ یعنی صدا زده شده یا ندا زده شده.
معمولا بیشتر اوقات منادا با نشانه هایی همراه است و گاهی نیز بدون نشانۀ ندا به کار میرود.
نشانه های ندا که پیش از واژۀ منادا میآیند، عبارتند از: «آی، ای، یا» و تنها نشانۀ ندا که پس از منادا میآید، «ا» است.
مثال 8: آی عشق! چهرۀ آبی ات پیدا نیست!
آی: نشانۀ ندا
عشق: منادا
مثال 9: ای خدای عاشقان و عارفان!
ای: نشانۀ ندا
خدا: منادا
مثال 10: یا امام زمان (ع)! برای ما دعا کنید!
یا: نشانۀ ندا
امام زمان (ع): منادا
مثال 11: عاشقا! خیز کآمد بهاران!
«ا» در آخر واژۀ عاشقا: نشانۀ ندا
عاشق: منادا
مثال 12: مادر! تو فرشتۀ خدایی!
مادر: منادا (چون اسمی است که آن را صدا زدهایم).
در این مثال نشانۀ ندا نداریم.
گاهی مانند این مثال؛ منادا بدون نشانۀ ظاهری میآید و میتوان از روی لحن خطاب قرار دادن فرد مخاطب، آن را شناخت.
بدل
بدل: واژه یا گروه واژگانی هستند که در بارۀ واژه یا گروه واژگان پیش از خود توضیحی میدهند.
مثال 13: ابوعلی سینا، دانشمند بزرگ ایرانی، کتاب قانون و شفا را نوشت.
ابو علی سینا: نهاد (فاعل)
دانشمند بزرگ ایرانی: بدل
مثال 14: جلال آل احمد با نیما یوشیج، پدر شعر نو فارسی دوست بود.
نیما یوشیج: متمم
پدر شعر نو فارسی: بدل
قید
قید: واژهای است که جمله یا یکی از اجزای آن را به چیزی مقید و وابسته میکند.
قید از نظر معنا انواعی دارد مانند: «زمان، مکان، حالت، تاکید، نفی و … »
مثال 15: امروز صبح اینجا باران نیامد.
امروز صبح: قید زمان
اینجا: قید مکان
مثال 16: هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق … .
هرگز: قید نفی
صفت و مضاف الیه
اگر دو واژه با فاصلۀ یک کسره (ـِـ) پس از یکدیگر بیایند، ترکیبی میسازند که واژۀ دوم نقش «صفت» یا «مضاف الیه» دارد.
برای تشخیص «صفت» از «مضاف الیه» پس از دو واژه یک فعل ربطی (اِسنادی) «است» میآوریم و بین دو واژه مکث میکنیم.
اگر جملۀ ما معنا داشت، دو واژۀ مورد نظر «ترکیب وصفی» تشکیل دادهاند؛ یعنی واژۀ اول موصوف و واژۀ دوم «صفت» است.
اما اگر جملۀ ما معنا نداشت، دو واژۀ مورد نظر «ترکیب اضافی» تشکیل دادهاند؛ یعنی واژۀ اول مضاف و واژۀ دوم «مضاف الیه» است.
مثال 17: کتاب ِ علی : (کتاب ، علی است.)
همانطور که میبینیم، این جمله معنای درستی ندارد، چون کتاب، علی نیست!
یعنی هر دو اسم هستند و کتاب، کتاب است و علی، علی است. هر اسم برای خود هویت مستقل دارد.
مثال 18: کتاب ِ زیبا : (کتاب ، زیبا است.)
همانطور که میبینیم، این جمله معنای درستی دارد، چون کتاب، زیبا است!
یعنی واژۀ اول اسم است و واژۀ دوم صفت و ویژگی آن است. کتاب، کتاب است و زیبا، صفت کتاب است و از خود هویت مستقل ندارد و یک ویژگی وابسته به کتاب است.
مثال های بیشتر برای صفت و مضاف الیه
ـ دانش آموز ِ تلاشگر: دانش آموز، تلاشگر است. جمله معنی درست دارد و «تلاشگر» صفت برای «دانش آموز» است.
ـ گُلدان ِ طلایی: گُلدان، طلایی است. جمله معنی درست دارد و «طلایی» صفت برای «گُلدان» است.
ـ مَسجد ِ روستا: مَسجد، روستا است. جمله معنی درست ندارد. بنابراین «روستا» مضاف الیه برای «مَسجد» است.
ـ مَرد ِ کارگر: مَرد، کارگر است. جمله معنی درست دارد و «کارگر» صفت برای «مَرد» است.
ـ فرزند ِ میهن: فرزند، میهن است. جمله معنی درست ندارد. بنابراین «میهن» مضاف الیه برای «فرزند» است.
تهیه کننده: احمدرضا مرادی


مطالب مرتبط: