●●● وبلاگ فلش بوک ●●●

تمام انشا های پایه دهم ، یازدهم و دوازدهم :: فلش بوک

تاریخ انتشار : ۱ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

انشا :: فلش بوک

انشا پایه دهم :: فلش بوک

انشا پایه یازدهم :: فلش بوک

انشا پایه دوازدهم :: فلش بوک

سایر وبلاگ های من (احمدرضامرادی)

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

توجه: این وبلاگ فعلاً فعالیت نمیکنه

اگه دنبال انشا هستید میتونید از وبلاگ های زیر استفاده کنید.

FlashBook.blog.ir

Ensha10om.blog.ir

Ensha11om.blog.ir

Ensha12om.blog.ir

Lantern23.blog.ir

BlogDoni.blog.ir

AksKade.blog.ir

GhalebKadeh.blog.ir

Speedestor.blog.ir

....

11223344

تاریخ انتشار : ۳ ‎آذر ‎۱۳۹۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

درسنامه آموزشی دین و زندگی درس 1 و 2 دوازدهم تجربی و ریاضی

تاریخ انتشار : ۲۲ ‎مهر ‎۱۳۹۹
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستانی پایه دوازدهم صفحه ۳۸

تاریخ انتشار : ۲۴ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

متن ادبی درباره یک صبح سرد و برفی زمستانی پایه دوازدهم صفحه ۳۸

 انشا شماره ۱ :

 مادرم صبح پنجره را با دستان پر مهر و عطوفتش باز کرد . از بیرون نسیم سردی به درون خانه وزید و صورت مرا نوازش کرد و از خواب بیدار شدم . 

به کنار پنجره رفتم و از آنجا غرق تماشای زیبایی های طبیعت و آفرینش خداوند مهربان شدم . دانه های برف در آسمان همچون مرواریدهای برنده و براق به سمت زمین می آمدند و زمین را با رنگ خود به صفحه سفید و نورانی تبدیل می کردند که چشم هر آدمی را به خود خیره می کرد . 

بعضی از دانه های برف بر روی درختان کوچک و بزرگ می نشستند و با یاری هم لباس سفیدی مانند لباس سفید عروس برای درختان می شدند . 

آسمان پر شده از ابرهای تیره و تاری که برای خورشید حجاب شده اند . ابرها در انتظار فرشته ای نشسته اند که به آن ها دستور باریدن می دهد تا برف این نعمت خداوند را به مردم جهان هدیه کنند . 

بزرگترها با بچه هایشان مشغول به ساختن آدم برفی هایی بودند که در عمر کوچکشان همیشه لبخند مهربانی بر لب شان داشتند و پس از ساخت آدم برفی هایشان دستانشان را با شعله ای که افروخته بودند گرم می کردند . 

گرمای وجود مردم در زمستان بر سردی برف و زمستان غلبه کرده بود و کسی احساس سرما نمی کرد . همه ی مردم از بارش برف مسرور شده بودند و گویی با بال هایی خیالی در آسمان سفید پرواز می کردند . 

انشا شماره ۲ :

روز جمعه پس از این که از خواب خوش و طولانی که داشتم از رختخواب خود بیرون آمدم متوجه شدم که هوا بسیار سرد شده است؛ به نزد خانواده برای صرف صبحانه رفتم و آنها به من خبر دادند که دیشب مدت زمان طولانی برف می باریده است.

من همانطور که لیوان چای را در دست داشتم به داخل کوچه رفتم و نگاهی به اطراف انداختم و غرق در تماشای زیبایی طبیعتی شده بودم که برف برای همه چیز هایی که در آن وجود داشت لباس عروس هایی متفاوت درست کرده و آنها را به تن آنها کرده بود.

بچه ها در کوچه مشغول به برف بازی بودند و بعضی دیگر آدم برفی می ساختند و مثل این که گرمای وجود آنها باعث شده بود تا متوجه هوای سرد نباشند؛ من در آن لحظه متوجه سردی هوا شدم و لیوان چایی داغ را فورا میل کردم و به داخل خانه رفتم و لباس های خود را به تن کردم تا فورا به کوچه بروم و با بچه ها همبازی شوم و آن چند ساعت به من خیلی خوش گذشت و اصلا متوجه سپری شدن زمان نبودیم. 

پس از مدتی ابر ها که حجاب خورشید شده بودند به کنار رفتند و پرتوهای طلایی رنگ خورشید به زمین می تابیدند تا دوباره زمین را گرم کنند من در آن لحضه احساس خوب و بد را با یکدیگر داشتم چون هم خورشید من را گرم می کرد و هم باعث می شد تا برف ها آب شوند و شادی و خوشحالی را از من و دوستانم می گرفت.

مثل نویسی از دل برود هر آن که از دیده برفت پایه دوازدهم (۲ انشا)

تاریخ انتشار : ۲۳ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

مثل نویسی از دل برود هر آن که از دیده برفت پایه دوازدهم  (۲ انشا)

مثل نویسی (گسترش ضرب المثل) پایه دوازدهم

مثل نویسی از دل بود هر آنکه از دیده برفت شماره ۱ :

در روزگاران قدیم دو پسر با یکدیگر دوست بودند . آن ها از زمان کودکی با یکدیگر بزرگ شده بودند و خیلی به همدیگر وابسته بودند . آن ها در همه کارهایشان به همدیگر کمک می کردند و اگر برای یکی از آن دو مشکلی پیش می آمد ، نفر دیگر برای حل مشکل دوستش از هیچ کمکی دریغ نمی کرد .

آن دو پسر در زمان کودکی هر روز از صبح تا شب با همدیگر بازی می کردند . و حتی در بعضی روزها به خانه همدیگر می رفتند و آنجا شب تا صبح استراحت می کردند . 

پسرها هر دو بزرگ شدند و به مدرسه رفتند . در زمان تحصیل هر دو پسر با همدیگر به مدرسه رفته و با همدیگر از مدرسه به خانه بر می گشتند . گاهی هنگام برگشت از مدرسه به خانه برای همدیگر خوراکی می خریدند و می خوردند و از بودن با همدیگر بسیار لذت می بردند . 

هنگام درس خواندن هر دو پسر با همدیگر به پارک می رفتند و همیشه با هم درس می خواندند و در درس هایشان به همدیگر بسیار کمک می کردند . 

پسرها کمی بزرگ شدند و طوری شده بود که دور شدن آن ها از هم حتی برای یک لحظه برایشان بسیار سخت و طاقت فرسا شده بود . 

پس از اینکه آن دو نفر به سن جوانی رسیدند یکی از آن دو جوان برای کار کردن و کسب درآمد مجبور شد تا به شهر و دیار دیگری برود و مدت زمان زیادی را برای کارش در آن شهر بماند و این باعث شد تا چند سالی نتواند دوست قدیمی اش را ببیند . 

پس از چند سال که مشغولیت جوان کمتر شد ، تصمیم گرفت که به دیدار دوست قدیمی و صمیمی اش برود . وقتی که جوان به دیدار دوستش در شهر دیگر رفت . دوست قدیمی اش او را نشناخت و با او به سردی رفتار کرد . زیرا دوست قدیمی اش چند سالی می شد که او را ندیده بود و کلا او را فراموش کرده بود . در این موارد ضرب المثلی هست که می گویند " از دل برود هر آنکه از دیده برفت"

مثل نویسی از دل بود هر آنکه از دیده برفت شماره ۲ :

یادم می آید که آن روز صبح هنگامی که از خواب خوش بیدار شدم خوانواده ام به من گفتند که داریم به خانه ی جدیدی می رویم که در شهر دیگری خریداری کرده ایم؛ آن روز من به مدرسه خود رفتم و پس از برگشت دیگر به خانه بازگشتم و به تنهایی با اتوبوس به شهر جدید رفتم و پس از آن روز دیگر با هیچکدام از دوستانم ارتباط نداشتم.

در محل زندگی جدید پس از مشکلات فراوانی که برای ثبت نام من در اواخر سال تحصیلی در مدرسه وجود داشت موفق شدم که به مدرسه بروم و در آنجا دوستان جدید برای خود پیدا کنم و حتی دوستانی را در محله ی خود پیدا کردم که مانند من به آن مدرسه می رفتند و با یکدیگر خاطرات فروان شیرین و تلخ را رقم می زدیم که اگر چه چند سال گذشته است اما مرور آنها باعث خندیدن ما به کار هایمان می شود.

در آن زمان من با یکی از دوستانم بسیار صمیمی شده بودیم و لحظه ای را بدون یکدیگر نمی‌توانستیم تصور کنیم اما او کم کم کار های انجام می داد که باعث می شد از نگاه من بیفتد و کم کم در دل من دیگر جایی برای او باقی نماند. 

پس از گذشت چند سال دیگر من او را ندیده ام و حتی خبری از او و همکلاسی هایم که در محل زندگی قبلی و جدید بوده اند ندارم و مثل این که یک روز همه باید یکدیگر را فراموش کنند چون که این قانون این زندگی ما محصل هاست. 

نتیجه :همیشه به دنبال دوستانی باشیم که ویژگی ها و خصوصیت های اخلاقی و دینی آن ها بیشتر شبیه ما باشد تا بتوانید دوستی پایداری را برای خود رقم بزنید و هرگز کار هایی انجام ندهند که باعث شوند که از چشمان شما بیفتند و کم کم از دل شما خارج شوند و چیزی جز دلتنگی برای شما باقی نماند و ضرب المثلی هست که می گوید : از دل برود هر آن که از دیده برفت.

انشا در مورد «کرونا»

تاریخ انتشار : ۲۲ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

موضوع انشا : «کرونا»

ما انسانها گاهی آنقدر مغرور می شویم که از دوستان خود فاصله می گیریم. آنقدر مشغول کارهای روزانه خود میشویم که طعم و لذت همنشینی با خانواده و بزرگترها را از دست می دهیم. این روزها ما آنقدر به فضای مجازی وابسته شده ایم که گویی زندگی حقیقی خود را به فراموشی سپرده و از آن منزوی شده ایم.

این روزها‌شهر را غباری از اندوه فرا گرفته است.غباری از دلتنگی‌های یک‌ کودک برای مادر‌بیمارش که نفس های او به شماره افتاده است.غباری از جنس حسرت. حسرت سلامتی دوباره، حال‌ خوب‌ و زندگی‌شاد. حسرت ثانیه ها و دقایقی که بی درنگ می گذشتند.

افسوس که این لحظات دوباره بر نمی گردند.

هر لحظه که می گذرد. بیماری‌ بر روی تخت بیمارستان واپسین لحظات زندگی خویش را به سختی می‌گذراند.درد تنهایی و سپری کردن زندگی در خانه هامان لذت بسیاری از چیز ها را از ما گرفت. لذت گشت و گذار و همنشینی و چشیدن طعم خوش با هم‌بودن، اما آموخت که یک میهمان ناخوانده چگونه می تواند دنیا را دگرگون کند.

کرونا جان! ازت خواهشمندم که ما را مبتلا نکنی و داغ تنهایی و از دست دادن عزیزانمان را بر دلمان باقی نگذاری.

از تو میخواهم که خیلی‌زود اینجا را ترک کنی.

یقینا دنیای بی تو دنیای زیباتری‌ خواهد بود.

و زندگی‌رنگ دیگری‌خواهد گرفت.

رنگ سلامتی

رنگ خوشبختی

رنگ زندگی...

انشا دوست دارید دنیا چگونه باشد

تاریخ انتشار : ۲۱ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

انشا در مورد این که یک نوجوان دوست دارد زندگی اش در دنیا چه تغییراتی داشته باشد

 

مقدمه:

قطعا هر کسی دوست دارد در زندگی اشد موفقیت های بزرگی کسب کند، او در اولین مرحله و شروع ابتدایی سعی دارد به همه ثابت کند که می تواند دنیا را دگرگون کند، اما آیا واقعا دگرگون کردن دنیا امکانپذیر است؟ قطعا چنین چیزی زمانی رخ خواهد داد که ما تبدیل به فرد قدرتمندی شده و بتوانیم از پس هر کاری برآییم.

بسیاری از ما این رویا را همیشه در سر داریم که دنیا تغییر کند، جنگ به پایان رسیده و انسان ها با یکدیگر ارتباط صمیمانه تر و بهتری داشته باشند.

تنه انشاء:

اولین چیز که باعث می شود نیا زیبا تر شود، احترام متقابل انسان ها با یکدیگر است که این روز ها کم تر دیده می شود، بسیاری از ما ترجیح می دهیم روزمان را با بحث کردن و جدال با یکدیگر به پایان برسانیم، برای اشتباهاتی که ممکن است سهوا و عمدا مرتکب شویم دلایل بسیاری می آوریم، اما آیا همه این دلایل صحیح است؟ اگر دیگران نیز چنین رفتاری داشته باشند چه خواهد شد؟

به راستی آیا یک فرد از خود می تواند مسیری مهم را شروع کرده و سعی داشته باشد که دنیا را دگرگون سازد؟ شما در این باره چه فکر می کنید؟ کشور های زیاد با ملیت های متفاوتی وجود دارد که هر کدام فرهنگ خاصی دارند، آن ها به چیز های معتقد هستند که ممکن است از نظر ما بسیار عجیب و دور از انتظار باشد.

ما همیشه دوست داریم دنیا پس از این که در اختیار ما بود، با ثبات باشد، خطری کسی را تهدید نکند، مرگ نبینیم و همین طور پدیده های طبیعی مانند سیل، زلزله و… رخ ندهد. انسان ها در این شرایط از مشکلات نجات پیدا می کنند. اما آیا این خواسته واقعا رنگ واقعیت به خود می بیند؟ تا اینجا که جواب ما خیر بوده است.

نتیجه گیری:

چه بخواهیم یا نخواهیم، دنیا در اختیار ما نیست، در واقع کل دنیا از هر نظر با یکدیگر تفاوت های عجیب و غریبی دارند، فرهنگ های مختلف، زبان های متفاوت، انسان هایی با رنگ ها و چهره های متفاوت که هر کدام از آن ها هدفی خاص را در ذهن خود دارند.

این که بگوییم اگر دنیا در دستان ما باشد تنها به اندیشه های مثبت پایبندیم، شاید پاسخ دادن به این سوال در این شرایط اشتباه باشد. باید واقعا چنین اتفاقی رخ دهد.

فرمول های مثلثات بایه دوازدهم

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

فرمول های مثلثات بایه دوازدهم:

 

 

 

 

انشا در مورد نقش تلفن همراه در زندگی ما

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹
انشا در مورد نقش تلفن همراه در زندگی ما

انشا پایه یازدهم با موضوع نقش تلفن همراه در زندگی ما

 

مقدمه:

انشای امروز ما در مورد نقش مهم تلفن های همراه یا همان گوشی های هوشمند در زندگی است، سال ها پیش وقتی اولین تلفن های همراه ساخته شدند مسئله این بود که تکنولوژی های بسیار سخت و پیچیده ای داشتند و شما باید مدام با کلید های روی صفحه کلید با آن ها کار های خود را انجام می دادید، این مسئله می تواند باعث کم شدن سرعت کار شود.

تنه انشاء:

گوشی همراه غالبا ” تلفن همراه ” نیز نامیده می‌شود . این وسیله که به طور عمده برای تماس صوتی استفاده می‌شود . در حال حاضر پیشرفت‌های تکنولوژیکی زندگی ما را آسان کرده‌است . امروزه با کمک یک تلفن همراه ، ما می‌توانیم به راحتی با هر کسی در سرتاسر دنیا صحبت کنیم و فقط با حرکت انگشتان خود از این دستگاه ها برای هر مقصد و کاری استفاده کنیم.

امروزه تلفن‌های همراه در شکل‌ها و اندازه‌های مختلفی موجودند و دارای ویژگی‌های فنی متفاوتی هستند و برای تعدادی از اهداف مانند تماس صوتی ، چت کردن به صورت ویدیویی ، پیام‌رسانی متنی ، مرور اینترنتی ، مرور اینترنتی ، ایمیل ، بازی‌های ویدیویی و عکاسی به کار می‌روند . از این رو آن ” تلفن هوشمند ” نامیده می‌شود . همانند هر دستگاه ، تلفن همراه نیز مزایا و معایب خود را دارد که ما اکنون در مورد آن بحث خواهیم کرد.

مزایای آن ها را که می دانیم، باعث می شوند دسترسی شما به ابزار های برخط آسان تر شود، اما در مقابل گفته می شود که موبایل های هوشمند آسیب های سختی به ذهن و جسم انسان وارد می کنند، موجب ضعیف شدن چشم و… می شوند.

نتیجه گیری:

قطعا باید در استفاده از آن ها تعادل را به خوبی برقرار کنیم و به صورت مداوم گوشی های هوشمند را در کنار خود نداشته باشیم و فرصتی را بدون آن ها زندگی کنیم.

معنی درس سوم فارسی دوازدهم

تاریخ انتشار : ۱۹ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

معنی درس سوم ازادی فارسی دوازدهم

معنی درس 3 فارسی دوازدهم

درس سوم فارسی دوازدهم

معنی درس 3 ادبیات فارسی دوازدهم

درس 3 فارسی دوازدهم

معنی درس ازادی فارسی دوازدهم

معنی درس دوم فارسی دوازدهم

تاریخ انتشار : ۱۸ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

معنی درس دوم فارسی دوازدهم

معنی درس 2 ادبیات فارسی دوازدهم

معنی درس های فارسی دوازدهم

درس دوم فارسی دوازدهم

معنی درس دوم مست هوشیار فارسی دوازدهم

معنی درس مست هوشیار فارسی دوازدهم

متاسفانه امکان درج خودکار کادر جستجو یا جعبه دنبال کنندگان در این قالب وجود ندارد، لطفا برای درج از حالت دستی استفاده نمایید.